نمی دانم چرا وقت نسکافه این قدر دلتنگ تو می شوم.
تا آب کتری جوش بیاید هزار بار دلم برایت قل می زند.
سر نسکافه فوری را که باز می کنم فوری سر حرف های دلم باز می شود و بلند بلند توی سینه فریادت می زند.
آب را که روی ماده می ریزم حس می کنم دارم در گرمای وجودت حل می شوم.
قاشق را آرام آرام توی لیوان تکان می دهم تا یکبار دیگر حس غرق شدن در نگاهت را تجربه کنم.
راستش را بخواهی
دیروز می خواستم دو تا فنجان بریزم!
جلوی یکی بنشینم و بگویم "خیلی دوستت دارم، خیلی زیاااااد"
بعد بروم پشت فنجان تو و با همان لحن همیشگی ت بگویم "می تو"
- ۹۴/۰۶/۲۸