دوست دارم سنگ صبورت باشم. گوش شنوایی برای شکویه هایت و سینه ای باز برای گلایه هایت. دوست دارم مخزنی باشم برای آنچه اسمش را گذاشته ای"انرژی منفی".
دوست دارم هر روز عصر زنگ بزنی و از زمین و زمان گله کنی. به همه چیز ناسزا بگویی و طوری با من حرف بزنی که انگار مقصر همه اینها من هستم.
دوست دارم سرم داد بکشی و از همه بد بگویی. یک دل سیر از همه کسانی که توی زندگی ت هستند و من نمی شناسم شان غیبت کنی. برایم از سیر تا پیاز ماجراها را تعریف کنی و از هر چه نامردی اطرافیان است شکایت کنی. آخر سر هم بگویی اصلا حوصله ات را ندارم و با قهر تلفن را قطع کنی.
نیم ساعتی بگذرد. اسم زیبایت گوشی ام را آذین ببندد و صحبتمان با این جمله آغاز شود. "عزیزم! ممنون که به حرف هام گوش دادی. خیلی آروم شدم ..."
- ۹۴/۰۷/۱۵