چه خوب که این وبلاگ را برپا کردم
نمی دانی چقدر دلتنگ ت هستم
نمی دانی چقدر دلم برای صدای شیوایت تنگ شده است
نمی دانی چقدر از صبح امروز حرف هایم را خوردم تا مزاحم خوشی هایت نباشم
امروز اصلا روز تو بود
بهتر بگویم این شبانه روز، شبانه روز تو بود
شبی که با خواب تو به پایان رسید
صبحی که با پیام به تو آغاز شد
روزی که پر از وسوسه حرف زدن با تو بود
روزی که پر از مرور خاطره هایت بود
اصلا نمی دانم این ناآرامی قلبم میخواهد همین طور ادامه داشته باشد؟؟؟
یعنی من باید هر ده ثانیه یک بار به تو بگویم دوست ت دارم تا آرام شوم؟
فکر نمی کنم حتی این کار هم آرامم کند
خیلی دوست ت دارم
خیلی بیشتر از خیلی دوست ت دارم
چقدر امروز خودم را دوست دارم
چقدر امروز دلم را دوست دارم
چقدر امروز قلبم دوست داشتنی شده است
قلبی که بوی تو را می دهد
قلبی که طپش هایش با عشق تو همنوا است
قلب ناآرام من
- ۹۴/۰۶/۲۷